4
دوباره یکی بود و یکی نبود تکراری ! من بودم و یه دل گرفته و کنار یه پادشاه با یه دل خیلی بزرگ که همه خطاها رو می بخشید. دوباره رفتم تو فاز هپروت . این روزا همش تو توهمم ! تو هر روز داری نازنین تر میشی . دلم می خواد خیلی حرفارو باهات بزنم و خیلی چیزای یواشکی رو بهت بگم ولی ... امروز از خونه مامان ثری که اومدیم خونه جناب پدر تورو برد حموم.جدیدا اصلا از آب خوشت نمی یاد خیلی گریه کردی انقدر که اشک منم در اومد. دیگه دوست ندارم بری حمام. بشو پسر هپل مادر خانومی ! اون موقع پادشاه سرزمین هپل ها می شی !!! خب اینم یه مدلش دیگه ؟! بعد ناصر رفت سرکار و مثل بیشتر اوقات من موندم و تو ! ماهواره هم قطع بود رفتم پشت بام نگاه کنم سیمش قطع نشده باشه...