چایی نبات
عنوان یعنی زندگی من ! تلخی که با تو شیرین میشه !!! و بودنت هزار تا درد بی درمونم و دوا میکنه و سردی ها رو از وجودم میبره ! بودنت گرمیه زندگی منِ! متاسفانه یا خوشبختانه غیبت های مکررمان در مهمانی های روز جمعه باعث شد تا کم کم همه بفهمند که در سر بابا ناصر چی میگذره و اینکه قصدش رفتنِ .... و درست از همین جمعه بود که دلم بد جور به تاب تاب افتاده ... ولی خب چاره چیه ؟ یا باید با تو برم یا بی تو بمونم ! و من ترجیح میدم اگه تو زبونم لال به جهنمم بری باهات بیام چه برسه به جای خوش آب و هوایی مثل آلمان که میگن مثل شمال خودمون سرسبز و خرم !؟ و حالا حال بدی دارم مامان ، مدام به گوشم میرسه که مامان مهین (مامان بزرگم ) داره گریه میکنه از وقتی ای...