غمگینیم برای عشقی که از دست میدهد !
بین دو راهی بدی مونده بودم ! هر دو سوی ماجرا غمگینم میکرد ! ولی بالاخره باید یه راهی و پیش میگرفتم و تا آخرش میرفتم ! بیشتر از این تعلل جایز نبود ! پس اونی که با منطق بیشتر سازگاری داشت اتنخاب شد ! و حالا من با احساسی که جریحه دار شده مینویسم که پسرکم روزها غمگین جی جی اوف شده است و شب ها با لبی لرزان و چشمانی امیدوار میپرسه خوب شد ؟ بُخولم ؟! و فقط توی مادر میتونی بفهمی چه درد بزرگیه این سوال و جواب ها ... ماه ها بود که درگیر این قضیه بودیم و هر دفعه از زیر مسئولیتش شانه خالی میکردیم . و اصلا به رویمان نمیاوردیم که تمام آب و غذا و بازی و عشق پسرک شده است جی جی !!! و حتی حرف های چند دکتر و مشکلات من و وابستگی بیش ازحد پادشاه ...