قضا و بلا
آخه آدم انقدر بخیل ! انقدر تنگ نظر ! انقدر چشم شور !!!!!
والله ما یه عروسی رفتیم که توش نقش هلو داشتیم، فرداشم یه مهمونی با حضور یه سری افرادی که توشون از هلو هم یه سرو گردن بالاتر قرار میگرفتیم برپا کردیم. بعدش اومدیم اینجا و واسه شما پست گذاشتیم و از خودمون هی تعریفیدیم ! حالا موندیم وسط این همه شخصیت چشم کی شور بوده ؟!
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
مصدوم نوشت : دیروز خانه مامان ثری (مادربزرگم ) که رفته بودم در یک حرکت ناگهانی خوردم به گاز و در گاز افتاد رو کتری در حال جوش و آب اش ریخت رو کمر من بدبخت . البته انقدر یهویی این اتفاق افتاد خودم خنده ام گرفت و از بس خندیدم هیچکس باورش نمیشد آب ریخته رو تنم و در حال جلز و ولزم و تا لباسم و نزدم بالا بقیه هم میخندیدند ، بعد دیدن پوست جمع شده و کمر سرخ منِ صبور و خوش اخلاق ، آه و واویلا بود که تن من و لرزوند. حالا خدا رو شکر بهتریم.
لطفا به جای تلف کردن وقت برای خریدن کمپوت و موندن تو ترافیک واسه رسیدن به خونه ما و ملاقاتی بنده هزینه اش رو به حساب واریز کنید. متشکرم و دوستون دارم.