خانه مامان مرضیه ( عشق اول و آخر پسرک )
تو راه اونجا : ( از خوشحالی نمیدونه چی کار کنه !)
تا میرسیم میره سراغ ظرف ها ی کثیف و اونا رو میشوره ؛
بعد مثل مامان ضعیف و نهیف اش خسته میشه وبا لبی خندان استراحت میکنه ؛
فردا صبح اش که از خواب پا میشیم برای اعضای خانواده آب پرتقال میگیره ؛
و ظهر برای نهار سبزی ها رو میشوره ؛
و در این میان شیر موز درست میکنه ، گردگیری میکنه ، زمین و دستمال میکشه ، جارو میکنه و کنار این ها ده بار استکان چایی رو میریزه رو فرش و ظرف میشکونه و آجیل ها رو پخش میکنه و... و تا میایم خونه پشت سر هم تکرار میکنه: اتاق مامان مرضی ! یعنی همون چیزی که من همیشه دلم میخواد !!!
به توانمندی های پادشاهم توجه کردید ! پسر نیست ! یه پارچه کدبانوست .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی