پادشاه منپادشاه من، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 7 روز سن داره

در انتظار معجزه

شیرین زبون من

1393/1/18 12:52
نویسنده : عاطفه
275 بازدید
اشتراک گذاری

یه فرشته  دارم تو خونه که مثل بلبل حرف میزنه و مثل عسل کام ات و شیرین میکنه . و انقدر با بودنش احساس خوشبختی بهت دست میده که روزی ده بار میزنی زیر گوش ات و از خودت میپرسی خوابی یا بیدارقلب ؟!

ــ چند وقتیه مزه ی آدامس و چشیده و هرکی میپرسه چی برات بخرم میگه : آدانس! و اینجوری شیر قاقائوی محبوبش کنار رفت ! منم کلی از این موضوع حرص میخورم و هر دفعه میگم قورت نده ! تِخ کن !! و هربار قورت میده و ما کلی حرص میخوریم کلافه.

دیشب تو ماشین وقتی آخرین دونه آدامس و دستش دیدم با خواهش و تمنا خواستم که بده به من و اون با کلی ناز و کرشمه نصفش کرد و داد و بلافاصله با تحکم و تهدید و انگشتی که تو هوا خط و نشون میکشید گفت : قورتش ندی ها ! تِخ کن ! خب از خود راضی؟ 

ــ گاهی که کم هم نیست با ناصر بحثمون میشه و هرکدوممون که از جا بلند میشیم و یا دادی میزنیم و یا چیزی رو محکم میکوبونیم سر جاش وسط همون دعوا به پسرک میگیم بازیِ ! نترسی ها  دروغگو!

حالا امروز صبح بعد صدباری که در یخچال  فریزر و باز کرده و با اون فشار و شتاب به هم زدتش و صداش ما رو از جا پرونده در جواب اخم و چشم غره ی من میگه : عاطف ، بازیِ ! نترسی ها از خود راضی!

ــ هر دفعه تا حد خاموشی گوشی با موبایل من بیچاره بازی میکنه و باید به زور و خواهش و کلی ادا ازش بگیرم و بزنم شارژ تا باور کنه که داره خاموش میشه افسوس! حالا هر وقت مشغول بازی هست و من گوشی و لازم دارم میگه : ببین شارژ نداره ، بلو اون وراز خود راضی !!!

ــ بازی که میکنه ، سوار ماشینش که میشه میگه : عاطف برات چی بخرم ؟ میگم :  لطفا" ماست . میپرسه ماست چیه !؟ نوشابه بخرم ؟ میگم نه ! ماست همون که خوشمزه است ، سفیده ! میگه آهان نوشابه بخرم ! دوباره میگم : نوشابه نه ! حداقل نان بخر ! میگه باشه و شروع میکنه قام قام کردن ! بعد چند ثانیه برمیگرده و دستش و دراز میکنه و میگه بسته بود ! نوشابه خریدم از خود راضی!!!

ــ صبح دارم با تلفن صحبت میکنم و اون در حالت خواب و بیدار مدام به خودش کش و قوس میده . تلفن و که قطع کردم ، چشماش و باز میکنه و میگه : سلـــــــام ، چه خبرا عاطف از خود راضی؟؟؟

ــ سر ساک اسباب بازی ها باهاش کشمکش دارم و میگم این و بده من برو اون یکی و بیار و ساک و میکشم و اسباب بازی ها پخش زمین میشه میزنه پشت دستش و میگه دیـــــــدیـــی ؟؟ آخ آخ ! برو اون یکی و بیاراز خود راضی !

ــ تازگی ها کار اشتباهی که میکنه و تذکرمون و که جدی نمیگیره تنبیه میشه به حضور دقیقه ای تو اتاقش ! بماند که همون جلو در میایسته و هر ثانیه میپرسه : بیام ؟!

امروز بعد چند بار که با قاشق و کاسه و مشت و بالش کوبوند رو قفس مرغ عشق های بیچاره ! جلو که رفتم دستش و بگیرم و بگم بره تو اتاقش ! من حرف نزده رفت عقب و گفت : خودت !!!!  برو تو اتاقتعصبانیاز خود راضی !!!

ــ یادگرفته از دستشویی که میاد بیرون خودش و بپوشونه ، کسی بدن خصوصی اش و نبینه ! خانه مامان مرضی که بودیم و بابا کریم که خواب بود ،‌قبل از اینکه پوشکش و آماده کنم بعد از دستشویی رفته سراغ بابا تو اتاق خواب و بعد بیدار کردنش گفته : نبین من و ! عیبه ! خصوصیه از خود راضی !!!!

بماند که  این داستان و با ماهی تو تنگ و پنگول رنگین کمان و گاهی حتی با خود پوشک هم داریم ابرو!!!!

 

و این قصه ها تمام نشدنیه ...قلب

آبروم رفت !

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

مامان محمدحسین
18 فروردین 93 14:03
وای خدا ....جیگرک من.....تروخدا پادشاهتون رو با پست سفارشی یزد بفرستین ...من یه ماچ گنده و آبدارش کنم و دوباره پسش بفرستم...1000 ماشاءالله......
عاطفه
پاسخ
چشم، دست شما درد نکنه دوست جون
مامان نفس طلایی
19 فروردین 93 15:11
عزززززززززززززززیزم شیرین زبون
عاطفه
پاسخ
ممنونیم
رومینا
20 فروردین 93 16:21
قربون اون شیرین زبونی هاتتتتتت آخه نفس عسل زندگی تپل ناناز من چ نظری بدم خوردنی یه دونه ای
عاطفه
پاسخ
شما نظر هم ندید ما قبولتون داریم، حضورتون هم برای ما افتخاره خاله جون با اون پسر قند و نباتت
لی لی
20 فروردین 93 19:28
عزیزززززززززززززم له نشد بچه؟با تمام قوا فشارش دادم دعا کن خدا یه دونه از این شیرین زبونا هم به من بده
عاطفه
پاسخ
ایشالله به زودی زود میاد تو بغلت اون گنجشک تو دلت
مامان الینا
22 فروردین 93 9:45
عاطف جان من اگر بودم تا حالا خورده بودمش !!!!!!
عاطفه
پاسخ
والله ما هم داریم رو خودمون کار میکنیم همش این اتفاق نیافته!
شقایق
23 فروردین 93 11:35
عزیزدلمممممم ماشالا به این پسر زرنگ
عاطفه
پاسخ
مامانی باران
23 فروردین 93 17:26
عاطفه جون سلام و عرض ارادت دارم، سال نو هم با تاخیر تبریک و شادباش میگم انشااله سالی شاد همراه با سلامتی و محبت دو چندان و رزق و روزی فراخ برایتان باشد از خوندن دلبری ها و شیرین زبونی های پادشاه دوست داشتنیت بسی لذت بردم و حتی بعضی قسمت ها رو دو بار دوبار خوندم از چشم بد همیشه به دور باشه انشاءالله و روز به روز شیرینی زندگی رو برایتان افزون کنه
الهه
24 فروردین 93 3:28
وای که چقدر لذت بردم از خوندن پستهات! ببخش الان اونطور که شایسته ست نمیتونم برات بنویسم. بعدا مفصل خدمت میرسم. داری در من میل عجیبی به گاز گاز کردن پادشاهت ایجاد میکنی! حواست باشه ملکه مادر!
عاطفه
پاسخ
چشـــم
مامان ترنم
24 فروردین 93 8:35
آدم دلش مي‌خواد قورتش بده اين پسرو. چقدررررررررررر اين عكسش خوشگله.
عاطفه
پاسخ
زری مامان مهدیار و صدرا
30 فروردین 93 22:28
خدا الهی حافظش باشه پسر مهربون و شیرین زبون و با حیات رو
عاطفه
پاسخ
ممنونم و دو تا دسته گلات هم در پناه همون خدای مهربون باشن انشالله