قهر نکن تو با من !
تو کودکیها می کنی من مادریها می کنم
اینگونه می دانم که غم محکوم دامم میشود(1)
درگیری ما با پوسیدگی دندان های پادشاه همچنان به قوت خودش باقی بود که ناگهان متوجه غیبت دندان های جلویی پسرک شدیم و تا به خودمان آمدیم فهمیدیم ای دل غافل ! دندان ها از شدت پوسیدگی به لثه رسیده اند و اینچنین بود که همسر عزیز و حرف گوش کنمان را که اصلا و ابدا خودش را عقل کل نمیداند و دور و بری های گرامش را که دست کم که چه عرض کنم ؟! یکی یک پله بالاتر از جناب همسر هستن را به باد دعا و ثنا گرفتیم تا خدا طرف حسابشان شود که چقدر آدم ها راحت بر مسند خیالی قدرت تکیه می زنند و با صدایی رسا اعلام میکنند : من میدانم !!! و در حالیکه واقعا نادان هستند البته دور از جان ناصر که درباره ی بعضی چیزها ! جدا" عقل کلِ .
خلاصه اینکه بعد از مدت ها کشمکش برای دکتر بردن و بی دست و پایی خودم پسرک نازنینم بنا بر تشخیص 4 پزشک فوق تخصص و متخصص دندان پزشک اطفال به علاوه 2 پزشک بزرگسال مجبور به کشیدن 4 دندان جلویی بالا و پر کردن 4 دندان کرسی شد و کاش همان پارسال که متوجه تغییر رنگ و سایش دندان ها شدم خودم کاری می کردم ... ( و البته با تمام عذاب وجدان و غصه ای که به خاطر مشکل پیش آمده میخورم ، خودم را هم درک میکنم و زیاد مقصر نمیدونم . چرایش هم بماند برای خودم ! )
و حالا پسرک کوچکم را تنهایی آزمایشگاه بردم تا بغض کند و لب برچیند و دلم را به درد آورد تا بگویم عزیز دل مامان گریه کن ! درست مثل روزهای از شیر گرفتنش ! که چقدر پسرم غرور دارد و دل من چه کم طاقت است ... (2)
و تنهایی ببرم تا عکس از دندان های نصفه و نیمه بیاندازد و هی دکتر عوض کنم تا حرف از معجزه ای بشنوم و نگذارم کار به بیهوشی بکشد و در آخر تنهایی تسلیم شوم که با تمام عوارض و مشکلات پیش روی انجام این عمل بهترین کار است !
و باز مثل زمانی که گوش اش عفونت کرده بود (3) بشوم یک مادر غمگین که انگار شجاعتی پیدا کرده وصف ناشدنی و قدرتی ماورای تمام بشر ... جوری که بتواند از درون گریه کند ! و نگذارد حتی ابروهایش بهم گره بخورند ! حتی در خلوت خودش !
تا پسرکش نترسد ! بر باور قوی بون مادرش شک و تردیدی خلل وارد نشود ! و نفهمد که چه روزهای سختی پیش روست و از همه و همه و همه مهم تر متوجه نشود که شیرینی شیر مامان (4)، کار دستش داده و بی تجربگی پدر و اعتمادش به بزرگترهایی که خیلی باورشان داریم !!!
کاش آن روزهای نخست من این مادرِ بهتر بودم ! کاش آن روزها انقدر حالم خوش تر بود تا پادشاهم را نبینم با دهان خندان کم دندانش ! و کاش همان روزها به قوی ای امروز بودم تا مثل امروز در برابر همه ی مخالفت ها و نظرهای بیجا و غیر کارشناسانه ی بعضی ها که کاری جز خراب کردن لحظه ها ندارند بایستم و بگویم : منِ مادر صلاح بچه مو میخوام ! لطفا دایه مهربان تر از مادر نشید !!! (5) و وقت عمل بگیرم و تنهایی رو کنم به آسمون و بگم : خدایا امیدم به توست ، نا امیدم نکن .
همین.
- هرچه گشتم اسم شاعر را نیافتم !
- حالا ، بعد از سال ها دوستی را درک میکنم که وقت اندوه گریه هایم را بیشتر از سکوتم دوست داشت و من چقدر غصه میخوردم برای سنگدلی اش ! بغض آدم ها ، دل را بیشتر به درد می آورد ، اشک تسلی دهنده ی خوبی است ...
- هم زمانی که پسرک گوش درد داشت و هم اولین روزهایی که متوجه تغییر رنگ دندان پسرک شدم به پزشک مراجعه کردم و هم آن دکتر اولی متخصص گوش و حلق و بینی و هم اولین دندان پزشک مجربی که تعریفش را شنیده بودم و رفتم گفتند : مشکلی نیست ! همه چی خوبه !!! و نمیدونم اگه من مادر از بی تخصصی و سود جویی از اسمشون بگذرم ! خدا هم گذشت میکنه ؟!
- شیردهی شبانه و ماندن شیر در دهان کودک و قند زیاد موجود در شیر باعث پوسیدگی دندان کودک شیرخوار میشود.
- و همچنان به گوشم میرسد که بچه رو دست دکترا الکی نسپرید ! بچه رو بیخود بیهوش نکنید ! دندوناش و خودمون تو خواب میکشیم ! ولش کنید خودشون میافتن یا صبر کنید اصلی هاش در بیاد و .... من نمیدونم اینا کی میخوان کمی آگاهی و دانش خودشون و بالا ببرن و یا حداقل اگه میخوان در همین حدی که هستند بمونند دست از سر زندگی دیگران بر دارن ؟!
- بدون شرح ! ( نویسنده رو هم نمیشناسم )
خاطرات بی هوا می آیند
گاهی وسط یک فکر ..
گاهی وسط خیابان !!!
سردت میکنند ؛
داغت می کنند
خاطرات تمام نمیشوند ...
تمامت می کنند.
بی ربط ؛ کار با برنامه جدید نی نی وبلاگ خیلـــــــــــــــــــــي سختــــــــــه !!!