رفیق خستگی هام .. باز به تو دل میبندم .
خیلی قبل تر از ماه رمضان تا همین حالا پادشاه خونه به جهت قر کمر و دست و شونه تقاضای فیلم عروسی میکردن و اصلا و ابدا من و به عنوان عروس قبول نداشتند و فقط تاکید میکردند عروسی بابا ناصر ! و این یعنی ما هزار بار سی دی دوم این فیلم قشنگ ! و که مختص قسمت مردانه است و یک سری کلیپ های دو نفره بهش اضافه شده دیدیم . و هر دفعه عین بار اول پسرک ذوق کرده از ورود باباش به سالن و رقصیدنش و مجلس گرم کنی های بقیه و با هر چرخش دوربین مثل یک آقا پرسیده این کیه ؟ این یکی چی ؟ کدوم دوستش ؟ من ندیدمش ؟ آهان ! این یکی چی ؟ و الی آخر ..
تو فیلم خبری از داماد نیست و من یاد لوس شدنای ناصر میافتم وقی میخواست سالن خانما رو ترک کنه ...
داماد میاد . پسرک داد میزنه ناصر ! هورا ! ناصر ! هورااا ... مجری میگه ژنرال دوگل تشریف آوردند و بقیه صحبت ها ... چهره ی ناصر اینجا واقعا دوست داشتنیه . یه پسر 22 ساله ای که پر از خجالتِ ! تصویری که همیشه از ناصر بعیده !
و خیلی روزا هم مجبور شدم کنارش بشینم و تک تک لحظه ها رو مرور کنم و تماشا ... پسرک حلقه ی دور داماد و میبینه و دست و هورای دوستای باباش و من کلافگی ناصر و ...
دور چرخیدن و قطاری رقصیدن جوونا رو دوست داره و اداشون و در میاره و من یاد گلایه های ناصر میافتم از این حرکت و خجالتش .
بعد شلوغ کاری های پسرا .. و هردومون انرزی میگیریم . من و پسرک . سعی میکنم به این فکر نکنم که چقدر ناصر از دیدن این فیلم بیزاره (به خاطر یاد آوری مسائلی که مربوط به خانواده اش بود ) و بی توجه به همه ی افکارم با پسرک هم نوا با خواننده داد میزنم و میخونم و ادای رقصیدن پادشاه و درمیارم.
و بقیه ماجرا ...
در تمام این قسمت اسکناس که از دیوار و سقف رو سر داماد و وسط میزها ریخته میشه و خیلی از محبت ها رو یادم میندازه..
سوار ماشین میشیم . امیر پارسا بوق بوق میکنه و هنوز میخنده و میرقصه و با هر توقف ماشین و پیاده شدن دوستها و فامیلا و بزن و بکوبشون میگه : چه باحاله و من یاد اشک ها و ترس و لرزم میافتم به خاطر رانندگی افتضاح خیلی شون و نمایشاشون که چسبیده به ماشین عروس صورت میگرفت و دلهره ی مدامم به خاطر نیافتادن یه اتفاق تلخ.
خدارو شکر که به خاطر شاسی بلند بودن ماشین خیلی ها از حال و روز داخل ماشین و من و ناصر و داداشم که کلی زحمت رانندگی رو دوشش بود خبردار نشدند.
میرسیم دم خونه مامانم اینا. باز صدای شادی پسرک و آخ جون آخ جون گفتن اش. دو تا کبوتر سفید و میذارن تو دست من و ناصر . شانه هام میلرزه و کبوترا پر داده میشن تو آسمان پر ستاره مجتمع شهید عباسپور.
میریم از پله ها بالا و ... خداحافظی .... نوبت داداشم که میشه لب و لوچه کج و لرزونم شل میشه و اشکم سرازیر ... شدید عاشق یکی یه دونه داداشمم.
و بعد رو به دوربین با لبی خندون و چشمی گریون دستمون و به حالت خداحافظی تکون میدیم و میایم پایین . داخل محوطه هنوز بساط رقص و خنده به پاست . آقایون محترم عقب نشینی میکنند و یه گروه از دخترای مجرد پایین پله های ساختمون میایستند و دسته گل آبی رنگم پرتاپ میشه و صحنه ی به وجود آمده باعث خنده میشه و اتفاقا دختری که دسته گل و گرفت سه ماه بعد نامزد شد و اولین دختر بعد از من بود که ازدواج کرد.
هنوز صدای آهنگ و رقص و آتش بازی به پاست ، ماشین دنده عقب میره و میرسیم به صحنه ای که با پای راست وارد میشم ... صدای هلنِ ... خونه عشقه ، خونه عشقه ، بهشته ، پر رمزه ... پر رازه ... همه ایثار و نیازه ....
و چهره ی دلگیر من و ناصر .
فیلم تمام میشه و زندگی شروع ...
و ششمین هشتم مرداد خاطره انگیزم میگذره ... پادشاهم دست رو میز میکوبه و دوباره دوباره گفتن اش تمومی نداره .
عروس نوشت : اگه هزار بار دیگه هم دنیا بیام ، از دو چیز نمیتونم هرگز دست بکشم : برگذاری مراسم عروسی و بچه دار شدن حتی اگه بدونم به خاطرش به دار کشیده میشم .
همسر نوشت : این سالگرد بعد از اون همه اتفاقای جذاب !!!! جور دیگه ای در نظر من و ناصر بود. میخوام اعتراف کنم مقصر اصلی تو اکثر تلخی های این زندگی منم . میخوام خوب شم فقط به شرطی که خدا کمکم کنه... .
دوست نوشت : این پست قبل ترها که پسرک روزی 120 دفعه cd عروسی نگاه میکرد از یه زاویه دیگه و خیلی خیلی شاد نوشته شده بود و جهت ثبت و بروز رسانی منتظر فرصت بود ، بعد دیدم به حال امروزم نمیخوره و با یه دید دیگه دوباره نوشتم . ببخشید که تمام حرف ها روی یه خط ممتد ادامه پیدا کرد .....
تشکر نوشت : از شب قبل از امروز باران تماس ها و پیامک های اس ام اسی و وایبری و واتساپی بود که برسرمان نازل شد . اصلا فکرشم نمیکردم که تاریخ این اتفاق میمون را این همه آدم یادشون مونده باشه. از همه متشکرم.
و اولین اش رو داداش گلم فرستاد بدین شرح : هیچ اتفاقی در دنیا مهمتر از انتخاب یک همسفر برای بقیه عمر نیست . سالگرد پیوندتان مبارک. و جوابی که من دادم ... نگم بهتره !