نعمت
خیلی پیش میاد به چرایی خلقت و حضور آدم ها فکر کنم و خیلی بیشتر پیش میاد که هیچ نتیجه ای نگیرم و هیچی نفهمم و فقط خدارو شکر کنم به خاطر بعضی خوب ترین ها که اگه نبودند چقدر لحظه ها سخت میگذشتند و بگم : حتما حکمتی هم واسه بودن بقیه هست !!!
امروز ، هیچ مناسبتی نداره ! یه روز معمولیه تو آخرین ماه این تابستون گرم و سوزان ! و البته مزین به اندکی بادهای پاییزی !
ولی من از عمق وجودم خوشحالم و شاکر برای بودن فرشته صفت ترین بانوی زندگی ام .
بد حالی پادشاه واقعا ناراحتم کرده ، نوسنات خلقی و جسمی خودم شده مزید بر علت و آشفتگی اوضاع خونه نور علی نور و از همه بدتر اینکه خانمی که هر دو هفته واسه کمک میاد هر دو نوبت این ماه و مشکل براش پیش اومد نتونست بیاد و دو سری قبل به خاطر تولدا خونه میزبان ها فرستادیمش .
یعنی هم خونه حال افتضاحی داره ! هم من ! هم پادشاه ! و سرمشق های گرفته شده زبان آلمانیمون همینجور داره رو هم تلنبار میشه و حال و وقت خوندنشون نیست !
خیلی کلافه بودم امروز ! که یهو !!! یه فرشته ی دوست داشتنی و عزیز و مهربون و ناز اومد پشت درمون و گفت :
سلــــــــــــــــــــــام !
و حالا پادشاه با مامانم رفتند خونه مامان بزرگ من و ! تونستم یه ساعتی بیخود دراز بکشم و با خیال راحت به سقف نگاه کنم و ! الکی وب گردی کنم و همش بگم خدایا شکرت که سایه مامانم بالا سرم !
و اصلا دیگه برم مهم نباشه که حجم ظرفای نشسته داره از ورودی آشپزخانه میزنه بیرون و متاسفانه هرجا قدم میذاری خورده بیسکویت و کیک و .... است و به هر جا چشم بندازی یه تکه از اسباب بازی های متنوع و بی پایان پسرک افتاده .
و فدای سرم که هنوز جزوه ها پاکنویس نشدند و تمرین ها انجام نشده و هیچی نخوندم .
الان فقط این برام مهمه که چقدر خوبه مامانم و دارم . چقدر خوبه که نزدیکمِ . چقدر خوبه که انقدر دوسمون داره . چقدر خوبه ....
خدایا ؛ سایه اش و از سرم کم نکن . و به لطف مهربونی ات همه ی مادرا رو همیشه و همیشه سلامت و شاد و خوشبخت نگه دار . آمین.
خدایا ؛ عمه ی نازنینم و همه ی مادرای عروج کرده رو قرین رحمت و مهر بی پایانت قرار بده و به فرزندانشون صبری بی پایان عطا کن . آمین.