پادشاه منپادشاه من، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 29 روز سن داره

در انتظار معجزه

پسری مثل چتر !

1393/8/15 15:51
نویسنده : عاطفه
637 بازدید
اشتراک گذاری

همیشه عاشق دختر بچه های ناز و عزیز بودم که دوران نوجوونی عجیبی دارند و جوانی ای سرشار از شکوفه های بهار نارنج و خانمی میشوند که همیشه بهانه ای هست تا بهشان افتخار کنی متنظر!

و خدا به من پسر داد آرام.

نیاز به توضیح نداره که فارغ از تمام احساسات روز تعیین جنسیت جنین تنها سلامتی اش برام مهم بود و بس و بعدترش این حس ادامه پیدا کرد و دیگر خیلی کم پیش میامد که با خنده ای غمگین به جعبه ی گلسرهای فینگیلی و دامن و روسری های گلدار کوچولو و بقیه اجناس دوست داشتنی دخترونه ای که از خیلی وقت قبل از ازدواجم نگهشون داشته بودم نگاه کنم !

و حالا نمیدونم آیا این حس طبیعیه یا غیر طبیعی که من انقدر ذوق کنم از اینکه پسری چنین با احساس دارم که شدید باعث دلگرمیم شده تو این زندگی و انقدر بودنش تو این هوا باعث گرمای وجودم میشه محبت!

پسری که تک تک جمله هایی که بیان میکنه برام مثل یه آیه ی مقدس از میون لبش نازل میشه و همانند چراغی هدایت کننده مسیرم و روشن میکنه برای بهتر زیستن زیبا!

پسری که زیاد میبوستم بوس! زیاد میگه تو عشخمی محبت! زیاد میگه قربون بشم من بغل! و زیاد میپرسه گفتم دوستت دارم متفکر؟ پسری که هر روز شیوه ای جدید برای بوسیدن مادرش پیدا میکنهزیبا و اینا چیزایی هستند که مادر پسرها خوب باید بفهمندش راضی! شبیه همون چیزایی که شاید مادر دخترای قندعسلی بهتر درکشون کنندچشمک.

حال عجیبی آدم پیدا میکنه وقتی پسرک دو سال و نیمه ای داشته باشی که برات اینچنین واژه ها رو روی سرت گلباران کنهفرشته :

 " عاطف من و تو عشخ همدیگه ایم . یعنی میگما : من عشخ توام ، توام عشخ منی ! یعنی دوسِت دارم . خب ؟ مباظِبِتم . اِممممم برات شیکاکائو میخرم . بستنی با اِمممم خامه شکلاتی ! تو که لَباشک دوست نداری ! شهربازی هم میبرمت با باغ بحش !  دیگه چی میخوای ؟ "

تو این میون هزار بار میگیرمش تو بغلم و میبوسمش و در آخر ناصر که کمی دورتر از ما دراز کشیده روش و میکنه طرف ما و من میپرسم پس بابایی چی سوال؟

و جواب ... سعی میکنیم که یادمون بره ! دلم برای ناصر سوخت غمگین. و البته همچنان در شگفت ماندم از درک پسرک و توضیحاتشمحبت .

پسرم فقط دو سال و نیم در هوای زمین نفس کشیده ولی مثل پسری 18 ساله من و سر ذوق میاره با شیطنت ها و شوخی ها و غافلگیری هاش و صد البته سخنان دلنشین اش .

امروز بعد از صبحانه رفت که دستاش و بشوره و بعد از دقایقی صدام کرد که کارت دارم من نمیتونم آب و باز کنم ، در حالیکه قبلش صدای آب میومد و رفتم و بدون هیچ مکثی شیر و آب و چرخوندم و بعد ... لباس من و صورت پسرک و کناره های دست شور پر از آب و خیس شد راضی! حضرت آقا در خمیردندان و باز کرده بودند و با فشار کرده بودند تو دهانه ی شیر خروجی آب خندونکو بعد از باز کردن ناگهانی و زیاد آب اون پرت شد و آب پخش شد و فضا پر شد از صدای قهقه ی دلنشین پادشاهخنده و نگاه عمیق و عاشقانه ی من محبت!

این روزا من در کنار عزیزی روز و شب و طی میکنم که هرگز تصور هم نمیکردم داشتن اش انقدر فخر آفرین باشهراضی . پسرک کوچکی که من و تشویق میکنه به خندیدن و لاک زدن و رقصیدن . پسری که رسالتی جز عشق ورزی نداره و حال خراب من و تنها از نوع نگاهم و نفس کشیدنم میفهمه محبت که عادی ام یا ناراحت یا منتظر یا عصبانی یا خوشحال ؟! و من چقدر باید حواسم جمع باشه که نفسی عمیق که به آه ختم شه نکشم که نپرسه چی شده عاطف ؟ یا بلافاصله بخندم و بگم خستگی در کردم تا اونم بخنده ! حواسم باشه که با خشم نفس نکشم که نپرسه کی کار بد کرده ؟ نگه دعباش کنم ؟ حواسم باشه که خیره نشم به یه جا ! که یهو خودش و پرت نکنه تو بغلم و بگه به چی فکر میکنی ؟ چشمام و نبندم که نگه چرا ناراحتی ؟چرا الکی میخوابی دلخور! حواسم باید خیلی جمع باشه ! شاید همه ی بچه ها همینند ! شاید همه ی مادرا هم این و تجربه کردند ! شاید بعضی ها با حساسیت های من پیش رفتند و مدام یه نگاهشون به آسمون بوده تا بفهمند که این کوچولوی عزیز نتیجه ی کدوم دعا و کار نیک و شاید خیال کردن این موضوع خیلی عادی و طبیعیه ! هرکس میتونه یه جوری با این قضیه کنار بیاد ولی من دارم میمیرم از خوشحالی و ناتوانی در درک قدرت معجزه ی خدا ! دارم میمیرم از لذت وجود این موهبت الهی ! این نخبه ی عشق ! این بهترین ! این پســــــــــــربغل !!!

من زن مستقلی نیستم ! شاید خیلی بد باشه این خصیصه ولی من از اونایی ام که وابستگی و دوست دارن و عاشق پناهند ! از اونای که زود خسته میشن و زیاد دلشون تکیه گاه میخواد من از اون هایی هستم که هی میخوان لوس باشند و ناز کنند و یکی باشه که به دلشون راه بیاد ! واسه من این پسر داشتن یعنی آخر لطف خدا !

حالا من کِیف میکنم وقتی با این 92 سانتی خوش تیپ تو خیابون راه میرم ! کیف میکنم وقتی دراز میکشم و یکی میاد رو موهام گیره سر وصل میکنه ! عشق میکنم وقتی با اون دقت درباره ی آرایش و لباس و حتی چادر نمازم نظر میده ! واقعا دلم ضغف میره وقت انجام امور خونه  با این جدی ات بگه ولشون کن ، خسته میشی ! من خوشم میاد وقتی یکی و دارم که تا خود صبح اگه هزار بار هم بیدار بشه من و میبوسه و دوباره چشم رو هم میذاره ! من عاشق این بودم که دستی باشه که همیشه برای به آغوش کشیدنم باز بمونه ! من عااااشق پسر دار شدن بودم و خبر نداشتم محبت!!!

دنیای من خیلی حرف داره ! پر از رمز و رازهای عاشقانه ی مادر و پسریِ !

دنیای مادرا و پسرا قشنگترین دنیای جهان ! پر از عشق ! حمایت و غرور !!!

تازه دارم میفهمم مادرشوهرا الکی بد نشدند ! پسرها دوست داشتنی ترین موجودات عالمند زبان.

چتر سایه سر است.


- پسر ها برای پدر هم پناهند و هم پای تمام قدم هاشون . تو این زندگی فقط من نبودم که سود کردم . ناصر هم پر از شوق و سرزندگی میشه با هر خسته نباشید گفتن و مباظب خودت باش مهربانانه ای که از دهان پادشاه در میاد . با هر امکان انتخابی که بهش میده برای تعیین نوع بازی به دلیل اینکه تو خسته ای از سر کار اومدی ! به اینکه اجازه میده خوابیدنکی ( دراز کش ) بازی کنه . به اینکه شبا دستش و حلقه میکنه دور گردنش و میگه چقدر باحالی تو  ! اونم کیف میکنه وقتی پسرک دو سال و نیممون تو چشمای روشن اش خیره میشه و میپرسه :  چشات خیلی قشنگه ! چه رنگی میگن به اینا ؟؟

- و حتما حتما که پسرم باید برای اینچنین بودن الگوی مناسبی میداشته است و شما مطمئن باشید که داره چشمکزبان.

- چتر مواظب توست از باران هایی که اشک  میشوند و برف هایی که گوله میماند در گلویت ! چتر هوای دلت را دارد و نگه داشتن اش در دستت حتی اگر باعث خستگی هم بشود ارزشش را دارد ! مراقب چترهایتان باشید ، فصل پائیز است !

پسندها (9)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (14)

مامان ماني جون
15 آبان 93 19:09
با تک تک سلول هام درک مکنم حرفاتو الهی چترت بزرگ و بزرگ تر شه همیشه بالای سرت باشه
عاطفه
پاسخ
تو درک نکنی کی بکنه ؟همچنین برای تو عزیز و مهربونم
زری مامان
16 آبان 93 1:01
برای خوبی و خوشیتون همیشه ی همیشه دعا می کنم.
عاطفه
پاسخ
و مارو مدیون محبتت
زری مامان
16 آبان 93 1:02
تو بی نظیرترین مادر شوهر روی زمین می شی عاطفه جونم
عاطفه
پاسخ
مگه تو بگی عشقم
مامان مریم
16 آبان 93 9:20
کیف کردم پستت عالی بود... حقیقتا این فرشته های کوچولو دختر یا پسرش فرقی نمیکنه فقط برای عشق ورزیدن آفریده شدن ،واسه نور و گرمی بخشیدن به زندگیه ماها...و واقعا واقعا خدا خودش بهتر میدونه برای ما چی بهتره و بهترینو برامون رقم میزنه ..هزار مرتبه شکر برای داشتنشون ... بالاخره این خوش تیپ خان چند سانتیه ؟!
عاطفه
پاسخ
اره واقعا ، میدونم که خوب حرفام و میفهمی . خب عزیزم ادمه دیگه !!! و در سن رشد ! چند وقت پیش ۹۰ سانتی بود و حالا ۹۲ سانتی ، میخوای علاوه بر زعفرونا لباس و شلوار هم بفرستی ؟ میخوای قد سرشونه و پا رو هم بدم ؟
مامان زهرا
16 آبان 93 20:56
عزیزم خدا حفظ کنه پسر گلتو .منم با امیررضام این دورانو داشتیم لذت میبردم ومیبرم . وقتی بهم باافسوس نگاه میکنن که دختر ندارم و اون شیرین زبونیای دخترونه رو حس نمیکنم .منم با افسوس به اونا نگا میکنم که شما وقتی که پسرت با مهربونی تموم بهت نگاه میکنه وحواسش بهت هست رو درک نمیکنید .امیررضای من اصلا اجازه نداد که من برم دنبال دنیای دخترونه چون من کاملا از محبت ومهربونیه پسرم سیراب بودم . اما بودن آدمایی که با حرفاشون و حرکاتشون اذیتم میکردن . امیدوارم که این آدمای بیخودی که اطراف من بودن وهستن شما باهاشون روبرو نشید ولذت ببری از دنیای شیرین امیرپارسای عزیزم
عاطفه
پاسخ
چه جالب ! دقیقا امروز همش به یاد شما بودم ، یعنی تو پیامای خصوصیم دنبال رمز وبلاگ یکی از دوستان بودم که پیغام صمیمانه تون و دیدم و تعجب کردم که چرا اون موقع زیاد به چشمم نیومده و از صبح تا حالا که خرید بودیم و مهمونی همش پس ذهنم اسم پسر قشنگت بود که حتما حتما به وبلاگش سر بزنم و لطف ات و جبران کنم ، نمیدونستم قراره باز هم شرمنده ی محبتت شم. مرسی از نظرت و کم لطفی من و واقعا ببخش . خیلی ممنونم و احساست و درک میکنم و خدا رو شکر که فقط یک نفر نزدیک من بود که قصد داشت با همچین حرفایی باعث اذیتم بشه که الحمدالله در نطفه جلوش و گرفتیم.
ملیحه
18 آبان 93 20:29
عالییییییییییییییییییییییی بود مادر شوهرو راست گفتی من از الآن نمیتونم باور کنم که پسرم به یه زن دیگه محبت کنه
عاطفه
پاسخ
مامان مریم
20 آبان 93 18:27
عزیزمه پادشاه ..ولی ماشاله مامان خوش سلیقه ش کم نمیذاره واسش ..(آی زورم میاد اینجا اینقد عشقولانه صحبت کنم !) آخه یادمه تو یه پست تو تابستون قدشو بیشتر زده بودی مثلا 98 ! البته گشتم پیدا نکردم پستو ! تازه یادمه اونموقع مهتاب 93 سانتی بود و کلی به فکر فرو رفتم که امیر دوساله چرا از مهتاب بلندتره و لذا الان اطمینان حاصل کردم قصدت فقط آزار بنده بوده بعله
عاطفه
پاسخ
نخیرم عزیزم. 90 زده بودم . حتما پیش یه چشم پزشک برو. چون نشون به اون نشون که عمه اش براش از خارجه با توجه به همون اندازه ی ذکر شده لباس و کفش فرستاد . عشقولانه صحبت کردنت من و کشته
مامی آنا
24 آبان 93 16:27
خدا پسرت رو برات حفظ کنه .امیدوارم بهترین ها رو ازش ببینی.واقعا پسر شیرین و دوست داشتنیه من که عاشقشم.
مامان ترنم
25 آبان 93 9:34
مثل هميشه زيبا و روان و در عين حال عميق نوشتي. تو فوق‌العاده‌اي عاطف جووووووووووون.
مامان مریم
30 آبان 93 10:50
چشم پزشکو حتما میرم ولی آآآی کیف کردم دو روز آرشیوتو جویدی
مامان اهورا (نرگس)
2 آذر 93 16:01
الهی .... جونم... هر جمله ای که می نویسی آدم و شیفته ی خودت می کنی... خدا این شازده رو برات حفظش کنه مادرشوهر آینده!!!!!
ناهيد
6 آذر 93 23:44
عاطف خيلي وقته ميخونمت ولي من عااااشق اين پست شدم خيلي ميفهمم و خيلي باهات موافقم پسر ها يه چيز ديگه اند وقتي وروجك ٨٠ سانتي ام كه هنوز بلد نيست ببؤسهم. ستايش دور گردنم حلقه ميكنه و با لبهاش صورتم رو خيس ميكنه و اين كار رو تنهاو تنها با من ميكنه فريال ميزنم من پسرم رو با يه لشكر دختر عوض نميكنم
مامانی باران
8 آذر 93 3:48
عاطفه عزیزم، بی نهایت مادرانه هایت را دوست دارم، انقدر دلنشین و گرم از لحظه لحظه های عاشقی نوشتی که تمام وجودم گرم شد ،همیشه در پناه چتر عشق باشید. واقعا که چه موهبت بزرگیست فرشته های آسمانی "چه دختر چه پسر" همیشه در پناه ایزد باشند.
شهرزاد
1 تیر 94 17:43
دوست عزیزم که می دونم اصلا" منو نمی شناسی خیلی از نوشته هات لذت می برم و دوسشون دارم و یه مدتی معتاد وبلاگ قشنگت شدم و همشو خوندم و کلی هم منتظر شدم تا پست جدید بذاری که نذاشتی ! من با اجازت یک قسمت از متن این پست رو در پست ثابت وبلاگم با ذکر نام وبلاگت نوشتم راستش خیلی حرصم می گرفت وقتی میدیدم مادرهایی که دختر دارند پز دختر داشتنشونو میدن و همه پست ثابتهاشون در ستایش و مجد دختر دارها بود! برای همین بعد از دیدن این پستت خیلی خوشحال شدم و به عنوان یک تو دهنی به دختر دارها ازش استفاده کردم اگه اومدی به ما سر بزن
عاطفه
پاسخ
پس خدا به دادت برسه اگه دختر دار شدی خواهر با اون تو دهنی که زدیازت به خاطر احترام و علاقه ات ممنونم. حتما مهمون خونه قشنگتت خواهم شد.