پادشاه منپادشاه من، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 6 روز سن داره

در انتظار معجزه

رفع سوءتفاهم ها

1392/4/26 16:03
نویسنده : عاطفه
312 بازدید
اشتراک گذاری

خاله مژگان عــــــــــــــــــــــزیزم , با شمانبودم به خدا ! شما همیشه به من، مامان من ، برادر من ، همسر من ، پسر من و هرکسی به من مربوطه خیلی خیلی لطف داشتی . من هیچ وقت نمی تونم محبت های شما رو حبران کنم . ایها الناس من 4 تا خاله دارم و در پست قبلی مخاطبم خاله مژگان ودوتای دیگه شون نبوده ! نیشخند پیدا کنید پرتقال فروش رو !

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

وبلاگ  داشتن هم مصیبته ها ! بابا آشناها نخونید زبان! بذارید یه اینجا حرف دلمون و بزنیم !

اصلا همه اش تقصیر سجاد ! با خاله ی اون بودم نیشخند

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

parinaz
27 تیر 92 16:52
زندگی کتابی است پر ماجرا ، هیچگاه آن را به خاطر یک ورقش دور نینداز . . . .


چـــــشم عشقم .
parinaz
28 تیر 92 2:38
من الان ذوق مرگمبه امام زاده بیژن


نمیری حالا ! بی جنبه !!!!
زری مامان مهدیار
31 تیر 92 11:43
ایشالا که از دل خاله مژگان جون در اومده باشه و دیگه ناراحت نباشن
ولی خواهر، من یه وقتهایی عجیب از اینکه همه ی آشناها آدرس وبلاگم رو دارن پشیمون می شم نمی شه نه خاطره نوشت نه درد و دل کرد
چند وقت پیش یکی از آشناها رو تو یه مهمونی دیدم گفت دیگه ازت نمی پرسم چه خبر، هر وقت می رم وبلاگ مهدیار می فهمم کجا رفتی و چی کار کردی
اینه که از اون به بعد یه ذره کم تر می نویسم


حق داری . منم باید یه فکرایی بکنم
Fateme
12 مرداد 92 18:46
ماکه نفهمیدیم!!!حتمابه ماملبوط نیمیشه مام بیخیال شدیم.خوش باشین


چرا اتفاقا" به تو هم مربوطه ! چرا پیش مامانم نموندی ؟ چرا حدااقل یکی از عمه هات که منظورم بوده نمونده ؟ چرا نموندن ؟ چرا نموندم ؟ دارم افت فشار پیدا میکنم انگار...
Fateme
13 مرداد 92 0:30
به جان خودم من کلاس داشتم داشتم میمیردم دیگه عمه هام خارج ازتوانه منن منوبااونادرنیندازلطفااااااااااا.
خوش باشین


یوهو یوهو هو ! می خورنت .