پادشاه منپادشاه من، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 7 روز سن داره

در انتظار معجزه

سیرک

1392/5/30 1:49
نویسنده : عاطفه
296 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز طبق یک خرید نت برگی توسط دایی ابوالفضل دعوت به یک سیرک ایرانی و به قول خودشان بین المللی شدیم و رفتیم ...

بماند که خوش اخلاقی پادشاه همه را تحت تاثیر قرار داد و فقط فحشمان ندادند دیگر ! و بماند که من به جای تماشای برنامه بیشتر مشغول گپ و گفت با نوه ی حاج ... .... گرداننده سیرک بودم ! ولی این نمانَد که تمام مدت درگیر این بودم که پهلوانی چیست و پهلوان کیست ؟!

از پریشب که برگشتیم دارم فکر میکنم بنویسم یا نه ؟! آن همه جمعیت و تشویق و تبلیغات یعنی چه ؟ واقعا" بلند کردن یک فیل 1 تنی هنر است ؟ نمی دانم آیا دست ناتوانی را هم گرفته یا نه ؟ زمین خورده ای را بلند کرده یا نه ؟ ولی میدانم که با افتخار تنها از بلند کردن فیل ها سخن میگفت ! برایش احترام قائل بودم . برنامه ی نسبتا" سرگرم کننده ای بود ! البته نه آنجور که انتظارش را داشتم ! اسب و شیر و ببر و ... حتی از عروسک های برنامه ی کودک هم کوچکتر بودند !!!!!! و اسمش سیرک بود ! و سورپرایزشان ؛ صحبت های مدیریت سیرک بود که از افتخارات و رکوردهای گینسش گفت !!! که همان بلند کردن فیل و کشیدن تریلی با دندان هایش بود ! دست زدم . حتی به احترام توانمندی هایش ایستادم ! ولی مدام فکرم پیش پهلوان های واقعی بود ! آن قویترین ها ... آنها که سینه های ستبر تری دارند و دستانی گشاده تر .. و افتخاراتشان را شب به شب زیر بالش هایشان مدفون میکنند تا خودشان هم یادشان نماند چه کرده اند که مبادا ریا شود ...

حرف که میزد ! دعوتمان که کرد تا روزنامه ها و گزارش هایی قاب شده بر دیوار را بخوانیم ! به یک چیز فکر میکردم ، مولایمان الگوی چه کسانی است ؟!

همه را خواندم تا ته ته تهش ! فقط برای یافتن یک اشاره تا مدیریت محترم سیرک را به لقب پهلوانی که بهش داده بودند نزدیک کند ! دنبال یک کار پهلوانانه بودم ! نمیدانم چرا یک جوری شدم از وقتی فهمیدم از 18 سالگی تا 78 سالگی اش را در اروپا و امریکا گذرانده است ! و میگفت افتخار ایران است !

بابا ، ناصر ، ابوالفضل و محمد و امیرپارسا در کنارش عکس انداختند . اینجا نمیگذارم چون به عنوان پهلوان قبولش نکردم . ولی توانایی های خاصی داشت . زورمند بود و خوب به فکرش رسیده بود که همراه پسر و عروس روسی خود و دو نوه هایش بعد از سال ها برنامه هایشان را در ایران هم اجرا کنند ! مردم به این تفریحات احتیاج دارند . دستشان درد نکند ، کمی هم که از مشغله های روزانه فاصله بگیریم خوب است . کاش برادر عزیز من را هم یکی از همان زنان اروپایی که همراهشان بود انتخاب میکرد و با خودش برای شرکت در برنامه های دیگرشان میبرد که میبرد ، من مطمئنم که به دردشان میخورد ! ولی حیف که آنها پسندش نکردند دل شکستهنیشخند.

قبل از حرکت خونه مامان مرضی

یه عکس هنریه دیگه ؛

پسر میاد، پدر میره ! یا برعکسشه ؟----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

مامانم گفت : کاش به جای این کارها در المپیک شرکت میکرد و پرچم ایران و بالا میبرد .

پدرشوهرم گفت : باهاش دوست صمیمی بودم ، تا نرفته بود همکلاسی بودیم و تو زورخونه کشتی میگرفتیم .

بابام گفت : دمش گرم ! ایول داره !

ناصر فقط خندید .

مامان نوشت : برای تکمیل الگوهای پسرک یک پهلوان واقعی میخواهم ... کسی در همین نزدیکی !

هنرمند نوشت : عکس های هنری هیچ کدامشان تا به حال با تنظیم و برنامه من گرفته نشده اند . این و آن یکی که مال شهربازی بود هر دو با کلیک ناگهانی دوربین که اتفاقی بوده افتاده انداز خود راضیدوربین با من دوست استنیشخند.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

جاری
30 مرداد 92 9:03
یکی از دوستام یه بار بچشو برده بود سیرک، بعد این بچه تا مدتها هروقت میرفتیم خونشون هرچی عروسک داشت دور خودش جمع میکرد، روسری مامانشو هم مثل شنل مبیت دور گردنش و یه چوب دست می گرفت و میگفت: "آقایون، خانومون" و بعد برنامه اجرا میکرد. بند حوله باباشو هم کرده بود توی یه سطل بعنوان مار

ول کن پهلوونی رو؛ اینا بیشتر Entertaineran
سرگرم شو و لذت ببر و غم دنیا رو فراموش کن.


خداروشکر امیرپارسا همچین عقلش نمیرسه وگرنه ما هم باید مثل همون فامیلتون تا چند وقت تماشاچی میشدیم پس !
چشم دوست خوبم. سرگرم میشیم و فراموش میکنیم
مامان الینا
30 مرداد 92 9:34
ای بابا عزیزم همه سیرکهای اینجوریه چقدر شما جدی گرفتی ولش کن به قول این دوستمون لذت ببر راستی این پسرمون ماشاالله هر روز خوشتیپ تر میشه ها


چشم . لطف داری دوست گلم .
عمه زری
30 مرداد 92 12:56
این جور که بوش میاد، من و تو تو اینجور مسائل باهم هم عقیده ایم
منم هیچ ازین کارای پوچ و بدون اجر خوشم نمیاد و اصولا شرکت تو این جور جاهارو به بطالت گذراندن وقت میدونم و اگر هم بالاجبار شرکت کردم ، همش دنبال یه چیز ارزشمند گشتم که خودمو یه جوری توجیه کنم که نه ! از فلان لحاظ خوبه! مفیده!
اما هیچوقت هیچ ارزشی نیافتم!!!
درکت میکنم ، عمیــــــــــــــــــــق . . .

راستی با مامانت هم موافقم؛ لااقل یه نتیجه ای میداد این همه زور زدناش!

با عکس هنریتم خیلی حال کردم
همیشه عکسای ناخودآگاه قشنگ تر میشه؛ موافقی؟؟؟؟


خیلی خیلی موافقم ! اصلا با هرچی بگی موافقم !!
مامان مریم
30 مرداد 92 14:03
گشتیم نبود نگرد نیست...
پهلوونا هم مثل دایناسورا نسلشون منقرض شده...
چه دوربین هنرمندی ایول


واقعا" !
میخوای یکیشو واست بخرم ؟
مامان نفس طلایی
30 مرداد 92 16:19
واقعا موافقم ... به شدت منزجر از این فعالیت های پوچ که نه شادی واقعی به دنبال داره نه شادی ظاهری...
کاش پهلوان ها نمی مردند


کاش !
مامان الینا
30 مرداد 92 17:26
خصوصی داری


دوست مهربونم خیلی لطف کردی .ممنونتم.
زهرازری
30 مرداد 92 18:17
کامنت قبلی رو میخواستم خصوصی بذارم. نمی دونم تیک شو زدم یا نه؟
خصوصی شد یا نه؟
اگه نشد تاییدش نکن.


حدس زدم باید خصوصی باشه ! تاییدش نکردم. خوش باش
زری مامان مهدیار
1 شهریور 92 13:31
وقتی پادشاه داره با تربیت دقیق و ظریفت رشد می کنه ایشالا خودش در آینده یک پهلوان و بزرگمرد میشه
مثل همیشه لذت بردیم از این دید زیبا
عکس هنریت تو حلقم
قربون این موهای خوش رنگ و سیخ پادشاهت بشمممممممممم من


انقدر دیر به دیر میای فکر دل مارم میکنی یا نه ؟
دایی
3 شهریور 92 17:55
نمیشه گفت پهلوون نیست چون به قول خودت از 18 سالگی تا 78 سالگی ایران نبوده ! ولی با اسم ایران تو کل دنیا سیرک اجرا می کرده !


بدجنس !!! چون پول بلیط و حساب کرده بودی انقدر فکر کردی تا یه جواب دندون شکن گیر آوردی ها !!!!
یه پرچم سفید هم واسه تو میبرم بالا !!!