سفر به روایت تصویر
وقتی رسیدیم :
فرداش بعد خوردن صبحانه خونه آبا ( همسر اول پدربزرگ ) دومی در تهران در جوار خودمونه :
اینجا رفته بودیم صوفیان بگردیم و پسرک خودش و به خواب زده بود تا ازش عکس بگیرم .
این عکس و خیلی خیلی دوست دارم چون فکر میکنم مثل خودم داره نگاه میکنه
خداوکیلی پسرم از بازیگوشی هیچ کم و کسری نداره !
قبرستان روستای سفید کمر که آدم و یه جور خیلی خاص میکرد !
پسرک خود شیفته ی من از بس خرابکاری و بازیگوشی کرده و من ازش بلافاصله عکس انداختم بد عادت شده ؛ اینجا رو پنجه پا لبه در ایستاده بود و مدام میگفت : مامان عکسش ! عکسش !
خانه ی عمو علی مامانم در نعمت الله :
اینجا هم خودش یهو کلاه و گذاشت سرش و وایساد تا ازش عکس بندازم
ملکان - ورودی دانشگاه - در انتظار بابا ناصر که دنبال ریزنمرات عمه سمی رفته بود:
خونه آبا ، در صف منتظران کباب :
گردنه حیران ، بعد از اردبیل - بلال شیرین :
وقتی پسرک هوس عکس میکند و زوری میخندد :
خانه خانم بزرگ - فومن :
خلاقیت مامان مرضی برای کمی آرامش داشتن پسرک در ماشین :
قصه ی ما به سر رسید و پادشاه به کلاغه که خونه مونده بود گزارش سفر میده :
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
عاطفه نوشت : در جبران طولانی بودن پست پیش اینجا رو خلاصه خلاصه کردم واستون ! چه خانومم !
پست پایین هنوز سرد نشده ! شرح سفر مارکوپولویی بدون تصویر را از دست ندهید !