پادشاه منپادشاه من، تا این لحظه: 12 سال و 4 روز سن داره

در انتظار معجزه

آری ! به قلب معرکه باید سفر کنیم ...

1393/8/9 12:50
نویسنده : عاطفه
551 بازدید
اشتراک گذاری

ششم محرم 1436 هجری قمری است ! حال عجیبی دارم که بی سابقه است ! موندم میون دنیایی از حرف های شنیده شده و متون بی منبع خوانده شده ! تردید پای ایمانم را سست کرده ! و من متاسفم .

امسال بی هیچ شباهتی به تمام سال های گذشته ی عمرم داره میگذره ! صبح هنگام تماشای برنامه های تلویزیونی یک گوشم به صدای مداح بود و یک گوشم به حرف های پسرک !  " من نی نی بودم با تو و دایی و مامان مرضی رفته بودیم اینجا ! خب ؟ من گریه کردما ! " میپرسم : آخی ! چرا ؟ " یادم نیست که !  لبشو جمع میکنه و با گردنی کج ادامه میده : جی جی میخواستم ؟  نی نی بودم دیگه " زنگ میزنم به مامانم و هوش پسرک و به رخ میکشم .

ولی همچنان ذهنم درگیره ... میگم مامانی میدونی چیه ؟ چرا این نی نی ها رفتن اونجا ؟ یه آدمایی بودن که کار بد میکردن بعد یه نی نی رو هم اذیت کردن ! حالا اینا همه جمع شدند تا به نی نی بگن گریه نکن ما حساب آدم بدا رو میرسیم !

بلند میشه از بغلم و میپرسه : چرا ما نرفتیم ؟

میمونم در جواب ! نمیتونم توضیح بدم مامان چقدر بد جور کم آورده و هنوز معلوم نیست با خودش چند چنده ؟!

یهو روزنامه و ماژیک و میذارم جلوش و میگم دایره بکش ! بعد بلند میشم میرم قیچی و چسب میارم و میشینیم به کاردستی درست کردن (سرهم بندی ) و من همچنان درگیرم با خودم ....

بعد از درست شدن کاردستی ها


بنده نوشت : قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ، اللَّهُ الصَّمَدُ ، لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ ، وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ .

پ ن : شاید که بد شدم ... شاید هم دلخور ...  لوس ! بی جنبه !

توضیح نوشت : همون قدر که به بدی ذات داعش و اسرائیلی هایی نسل کش و اسید پاش های بی مروت ایمان دارم که به بدی یزید و شمر و حرمله !

فقط گرفتار یک خصومت شخصی شدم با خودم . وگرنه ...

نگفته بماند بهتر است .


درست از اولین شب محرم با دو کیک کوچک در روزی خاطره انگیز  پسرم سی ماهه شد ! به روایتی : دو سال و شش ماهه  !

پسندها (3)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

مامان مریم
10 آبان 93 11:13
چرا واقعا ؟!... مرز در عشق و جنون تاریک است..کفروایمان که بهم نزدیک است ....
عاطفه
پاسخ
واقعا !!!