پادشاه منپادشاه من، تا این لحظه: 12 سال و 4 روز سن داره

در انتظار معجزه

تبقع

1393/3/16 22:26
نویسنده : عاطفه
445 بازدید
اشتراک گذاری

بعد از مدت ها کشمکش بر سر حضور پسرک بازیگوش و متاسفانه کم ادب همسایه امشب به خاطر طوفان های هراسناک و تنهایی های مکرر من و پسرک تسلیم خواسته ی پادشاه شدیم و سجاد دعوت شد به کلبه ی محقرمان !

و آی من حرص خوردم ! حرص خوردم ! حرص خوردم ! و هی قصه گفتم از کار خوب و کار بد و اسباب بازی جمع کردم و تنبیه کردم و تشویق و آخرش درست جایی که کم آوردم در برابر اذیت های آقا پسر محترم همسایه و وجدانا میخواستم یک کشیده خرج تربیتش کنم ، شنیدم  امیر پارسا با ناراحتی میگه :

خیلی بی ادبی سجاد ! خیلـــــــی ها !! من از تو تَبَقُع نداشتم !!! و سرش و با افسوس تکون داد !!!!

و همین شد که الان نیم ساعتی هست که سجاد آروم ! و خوب داره بازی میکنه !!!

شاید لحن پسرک خیلی دلنشین بوده و شاید حرف شنوی سجاد از دوستش بیشتر از بزرگترشِ ! هرچی بود الان اوضاع خیلی دوست داشتنیه ! و من همچنان شیفته ی شعور و رفتار پادشاهمم محبت.


نقل قول " باید خودم را ببرم خانه !
               باید ببرم صورتش را بشویم…
               ببرم دراز بکشد…
               دلداریش بدهم ، که فکر نکند…
              بگویم نگران نباش ، میگذرد…
              باید خودم را ببرم بخوابد…
              “من” خسته است …!
"
پسندها (6)

نظرات (12)

مامانی(برای دخترم زهرا)
16 خرداد 93 22:55
سلام من هم مشکل شما رو داشتم دختر بی ادب همسایه!!یا باید قبولش می کردم یا دخترم تنها می موند اندازه شما طاقت نداشتم دخترم تنها موند
عاطفه
پاسخ
سلام. انقدر اشک میریزه که باید صداش کنم
مامانِ بهار
16 خرداد 93 23:01
نمیگی خانوم همسایه این پست رو بخونه خدا حفظش کنه گل پسرتو
عاطفه
پاسخ
والله ما تو روش هم میگیم ولی خانوم فقط میخنده
زری مامان مهدیار و صدرا
16 خرداد 93 23:14
و ان یکاد خوندم برای پسر بی نظیرت ایشالا که از بلاها محفوظ باشه، امیدوارم همیشه به حضور و وجودش افتخار کنی عاطفه جون، بچه دو ساله با این شعور و درک و ادب واقعا لطف پروردگاره.
عاطفه
پاسخ
همیشه لطف داری و همیشه مهرت ما رو سیراب میکنه . ممنونم
زری مامان مهدیار و صدرا
16 خرداد 93 23:16
چقدر سجاد بزرگ شده با این همه هنوزم لج درمیاره
عاطفه
پاسخ
آره به خدا
زری مامان مهدیار و صدرا
16 خرداد 93 23:27
عزیزم خصوصی
عاطفه
پاسخ
چی بگم ؟ مثل همیشه شرمنده ام کردی
زری مامان مهدیار و صدرا
16 خرداد 93 23:28
خانه ات امن و پر از آرامش عزیز دلممممممممم
عاطفه
پاسخ
انشالله
مامان مریم
17 خرداد 93 8:26
ای خداااا قربونت برم برم کلوچه که اینقدر خوشمزه ای
عاطفه
پاسخ
خدا نکنه
زری مامان مهدیار و صدرا
18 خرداد 93 10:13
عزیز مهربونممممممم من همیشه شرمنده ی لطف و مهربونیات بودم و هستم. ایشالا که زندگیتون همیشه پر از آرامش باشه و هیچوقت هیچوقت مشکل و مسئله ای نباشه
عاطفه
پاسخ
مامان آرشیدا
18 خرداد 93 11:48
از طرز نشستنش معلوم چه پسر گلیه
عاطفه
پاسخ
میبینی ؟
الهه
26 خرداد 93 2:12
اینجانب اندر کف جملات این پسر گلی شما هستم! جدی میگم به خدا. من از تو تبقع نداشتم! خیلی بی ادبی ! خیلی ها!
عاطفه
پاسخ
تازه با یه لحنی که دل سنگ هم آب میشد. یعنی هم میخواست ناراحتیشو بهش بفهمونه و هم اینکه اون بهش برنخوره بره این تنها بمونه.
الهه
27 خرداد 93 0:14
راستی این جانور چقدر بزرگ شده! بدیهیست منظورم سجاد بی تلبیت که پادشاه ازش تبقع نداشته میباشد!
عاطفه
پاسخ
آره قدیما مدرسه نمیرفت. امسال میره دوم .
مامان نفس طلایی
28 خرداد 93 18:06
نقل قولت فوق العاده بود
عاطفه
پاسخ
کی میگی پس ؟