14 / 8 /92 سه شنبه
عزیز دل مادر وبلاگ و تعطیل کردم ! ولی نوشتنم تعطیل نمیشه ! وقتی یه خورشید تو خونه ات باشه بخواهی یا نخواهی گرم میشی ! و گاهی انقدر گرما زیاد میشه که عرق میکنی تا بدنت به دمای معمولی برسه ! این نوشته ها همون عرقیه که برای متعادل شدن احساساتم نسبت به تو ریخته میشه ! خیلی دوستت دارم پادشاهم.
نمیدونی چه فرشته ای هستی ! تازگی ها خیلی ناگهانی دایره لغاتت چند برابر شد و کلی من و شگفت زده کردی ! این خیلی برام جالب بود که قشنگ میدونی از چه واژه ای کجا باید استفاده کنی !
اینروزها خیلی تکرار میکنی : نَتُن (نکن) ! ایشین (بشین) ! اُشو (پاشو) ! قاقائو (کاکائو) ! آقاهه ! تخمُق (تخم مرغ) ! لا ا لالا (لااله الاالله)! آلاه (یا الله) ! و صدای جوجو و سگ و گربه و مرغو خروس و ببعی و گاو و خیلی خیلی بامزه در میاری .
انقدر دوست داشتنی و شیرین هستی که واقعا نمیدونم چه جوری باید به خاطر داشتن ات خدا رو شکر کنم.
اعتراف میکنم خیلی از سرم زیادی ! خیلی عزیزتر از چیزی هستی که همیشه از کودکم تصور میکردم !
همه عاشقتند مامانی ! شدی قبله ی دوستها و آشناها . بس که مهربونی !
یه چیزی هم هست که خیلی اذیتم میکنه ! تو با کوچکترین صدای بلندی که من مخاطبش باشم ! حتی به شوخی ! گریه ات و سر میدی و واقعا وحشت میکنی ! حتی اگه کسی مثل خاطره یا ناصر یا هر کسی دیگه ای با حرکتی ناگهانی دستم و بگیرن و به من برخورد کنند و یا هرچیزی که باعث شه احساس خطر کنی شروع به جیغ زدن و اشک ریختن میکنی !
مثلا سرمو گذاشته بودم رو پای خاله خاطره و اون داشت آروم میزد رو کمرم و تو داشتی بازی میکردی تا این صحنه رو دیدی خودتو پرت کردی رو زمین و فقط جیغ میزدی و گریه میکردی تا مطمئن شدی من دارم میخندم و حالم خوبه اشکت بند نیومد ! یا اینکه خانم سزاوار دستم و یکدفعه گرفت و برگردوندم تا چیزی نشونم بده تو با دیدن اش دوباره بساط اشک و داد و به راه انداختی !
مدام وقت نگاه کردن به من یه دلهره ای تو چشماته ! این و من مادر خیلی خوب میفهمم ! پسرم شرمنده ی مهربانی های تو شدم. به جای اینکه من بشم پشت و پناهت تو شدی حامی مادر .
ببخش من و ! به خاطر همه ی استرسی که وقت حاملگی داشتم ! به خاطر همه ی دعواها و اتفاقای تلخی که افتاد ! به خاطر همه ی اشک هایی که ریخته شد ...
ببخش من و ! به خاطر تمام فریادهایی که وقتی تو بغلم بودی ناچارا" میشنیدی ! به خاطر تمام دردو دل هایی که مجبور بودی گوش بدی ! به خاطر همه ی خیسی گونه هات از بار شبنم چشم های من ...
ببخش من و !