یادم باشه !
بعضی شب ها میترسم بخوابم ! که چشمم و ببندم و فردا نکنه یادم بره شیرینی دیروزم و ! و همین باعث میشه ساعت ها سفت به سینه ام بفشارمت و هی بو بکشم عطر دلنشین تن ات و مدام رفتارات و مثل یه درس خیلی مهم شب امتحانی مرور کنم .
حالا اینجا فقط چند نمونه کوچکش و میذارم تا اونایی که براشون مهمی تو حس شیرین حضور قشنگ ات باهام شریک شن :
وقتی عزیز دلم نمازخون میشه : ( نه مثل من و مامانم ! بلکه مثل مامان بزرگم )
وقتی کمک به قول خودت خانم صیدیقه میکنی مهربون من :
وقتی از پس علاقه ات به اداهای دخترونه در آوردن بر نمیام ! ( البته کم کم داری متوجه تفاوت ها و جنسیت میشی)
وقتی که فروشندگی پایان نداشته باشه و فقط نوع کاربری مغازه تغییر کنه حاصل میشه همینایی که مشاهده میکنید :
و خلاقیت فوق العاده بهترین من :
حالا بماند که چقدر تو دلم غصه النگوهای خوشگلم و خوردم که اینجوری شدن و چقدر یاد قدیمام کردم ولی وقتی پرسیدم اینا چیه و این چه کاریِ ؟ با شنیدن جواب فقط چلوندمش و خندیدم و بوسه بارونش کردم.
- برای دیدن تصویر بعدی لطفا پول بدید ، از ما که گرفتند : ( تازه اجازه عکاسی هم نمیدادند و ما با اجبار و قهر یکی گرفتیم )
اینم از اتاق اش که مثل جون مواظب ذره ذره وسایلشِ . اونم نه مثل آدم های خسیس ! هر مهمانی بیاد اکثر این وسایل و اسباب بازی ها از اتاق خارج میشن و بعد تند تند از ترس گم نشدن اسباب بازی ها سر جاشون برگردونده میشن ! و به همین دلیل به ندرت پیش میاد که اتاق به این مرتبی و تمییزی چیده شده باشه.
- موقع دکتر بازی ، بعد از معاینه و تجویز دارو طبق عادت بازی همیشگیمون خرید و فروش پرسیدم چقدر میشه ؟ که یهو با عصبانیت گفت : آخه به دکتر پول میدن ؟ برو بیرون حساب کن !!!
- در ضمن در تصویر خلاقیتی اول ؛ النگوهای کامل بستنی لیوان بودند و النگوهای بخت برگشته کج شده قاشق بستنی لیوانی !!!
- و در تصویر دوم شما شاهد باغ وحش امیر پارسا هستید که حیوان ها داخل قفس هایشان زندانی شدند و میتونید نترسید و برید جلو اون ها رو تماشا کنید ! فقط یادتون باشه نباید به حیوون ها شما غذا بدید !!!