پادشاه منپادشاه من، تا این لحظه: 12 سال و 8 روز سن داره

در انتظار معجزه

سپاسگذارم

1392/4/2 0:21
نویسنده : عاطفه
618 بازدید
اشتراک گذاری

خدایا ببخش که انقدر از هرچیزی گله می کنم.

ببخش که بهونه گوش دردهای مداوم پادشاهم را میگیرم و سالمی چشم و دهان و دست و پایش به چشمم نمی آید .

ببخش که شربت دادن ها و دارو دادن ها عذاب الیم است برایم و از شیر دادن کلافه شده ام و تو هر روز سیرابم می کنی از محبتت .

ببخش که حوصله ی بازی ندارم و حتی خنده های آسمانی اش حوصله ام را جا نمیاورد .

ببخش که به جان این مرد مهربان و وفادارم انقدر غر می زنم تا عطای در کنارم ماندن را به لقایش ببخشد.

ببخش که از دوست داشتن های بقیه نسبت به خودم و خانواده ام پریشان میشوم و زمان بی تفاوتی شان به سراغت می آیم با سبدی پر از شکایت !

ببخش که محبت اطرافیان را فضولی می دانم و بی تفاوتی شان را بی احترامی !

ببخش که وقت نماز که میرسد تمام اذکار 3 تایی را یکی می گویم و هر دفعه یک بهانه برای کمتر با تو صحبت کردن پیدا می کنم .

ببخش که حوصله هیچکس و هیچ چیز را ندارم .

و از همه مهمتر خیلی خیلی ببخشم که تو را بازخواست می کنم به دلیل اجابت دعایم .

ببخش که انقدر ناشکر شده ام خدای مهربان من  .

میدانم حالا که از تو عفو میخواهم دلم باید از هر کینه ای خالی باشد .. تو ببخش ، من تمام سعی ام را برای بخشیدن اش خواهم کرد.

قول می دهم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامانی مهدیه
2 تیر 92 23:16
آفرین ! همین درسته !
زری مامان مهدیار
4 تیر 92 14:35
عاطفه جونم تو دعاهات من رو هم یاد کن که خیلیییییییییی محتاج دعا هستم


مشهد بودم و اگه قابل باشه خیلی خیلی تو حرم یاد تو و پادشاهت بودم


پس ما این همـــــــــــمه نگران بودیم شما .....!


خوش به حالتون . یه دنیا ممنونمزیارتتونم قبول