سپاسگذارم
خدایا ببخش که انقدر از هرچیزی گله می کنم.
ببخش که بهونه گوش دردهای مداوم پادشاهم را میگیرم و سالمی چشم و دهان و دست و پایش به چشمم نمی آید .
ببخش که شربت دادن ها و دارو دادن ها عذاب الیم است برایم و از شیر دادن کلافه شده ام و تو هر روز سیرابم می کنی از محبتت .
ببخش که حوصله ی بازی ندارم و حتی خنده های آسمانی اش حوصله ام را جا نمیاورد .
ببخش که به جان این مرد مهربان و وفادارم انقدر غر می زنم تا عطای در کنارم ماندن را به لقایش ببخشد.
ببخش که از دوست داشتن های بقیه نسبت به خودم و خانواده ام پریشان میشوم و زمان بی تفاوتی شان به سراغت می آیم با سبدی پر از شکایت !
ببخش که محبت اطرافیان را فضولی می دانم و بی تفاوتی شان را بی احترامی !
ببخش که وقت نماز که میرسد تمام اذکار 3 تایی را یکی می گویم و هر دفعه یک بهانه برای کمتر با تو صحبت کردن پیدا می کنم .
ببخش که حوصله هیچکس و هیچ چیز را ندارم .
و از همه مهمتر خیلی خیلی ببخشم که تو را بازخواست می کنم به دلیل اجابت دعایم .
ببخش که انقدر ناشکر شده ام خدای مهربان من .
میدانم حالا که از تو عفو میخواهم دلم باید از هر کینه ای خالی باشد .. تو ببخش ، من تمام سعی ام را برای بخشیدن اش خواهم کرد.
قول می دهم.