پادشاه منپادشاه من، تا این لحظه: 12 سال و 8 روز سن داره

در انتظار معجزه

14 ماهگی

1392/4/3 1:04
نویسنده : عاطفه
239 بازدید
اشتراک گذاری

برای تولدت چیزی ننوشتم .. نه که چیزی هم ننیوسم نوشتم ولی اینجا نذاشتم ..تو اون جعبه هست چشمک یواشکی خودم و خودت !  ولی حالا که 14 ماهه شدی ( نمی دونم چرا انقدر با 14 حال می کنم ) گفتم بنویسم واست چه قده بودی ! چه قده شدی ! ماشالاه !

ولی مامانی گاهی باورم نمیشه این همه روز از کنار هم بودنمون گذشته باشه اگه اون 9 ماه و فاکتور بگیرم تو توی تمام 6 ماهی که مامان تو مرخصی بود یه ساعت هم کامل رو زمین نبودی .. چقدر زود گذشتن عسلم .. با هم می خوابیدیم و بلند می شدیم و غذا می خوردیم و حموم می رفتیم و همه چیمون با هم با هم بود ... و جای تو همیشه رو سینه ی من ... بزرگ که شدی آقا که شدی داماد که شدی یادت میاد اون روزای با هم بودنمون و .. یادت میاد مامان چه آرزوها واست داشت و بوی تن تو براش بهترین عطر دنیا بود .. یادت میاد که حتی سر کچل شده ی تو هم اذیتش نمی کرد  اونم مامانی که همه چی و زبر می دونه مگر بر خلافش ثابت شه ! یادت میمونه که گاهی از کتف درد و شانه درد رو به قبله می شدم واقعا" ولی صاف نمی شدم مبادا برنجی و دیگه شیر نخوری .. به پهلوی دیگه ام نمی چرخیدم مبادا بیدار شی و بد خواب شی ... دیر دستشویی می رفتم مبادا اذیت شی و بهونه بگیری ... خیلی از غذاهایی که دوست داشتم نمی خوردم مبادا مریض شی ... امیر پارسا چقدر مباداهای زندگیم برای تو زیاد بودن .. چقدر دوستت دارم ! چقدر حاضرم تا آخر عمرم همه ی لحظه هام پر مبادا باشه و تو کنارم باشی .. چقدر خوشحالم که تو دنیای به این بزرگی تو سهم منی ! داشتن تو و همینطور داشتن من لیاقت می خواد .. خیلی خوبه که هر دو لایق بودیم برای داشتن همدیگه ... همیشه کنارت هستم .. همیشه کنارم بمون .

56 هفته گیت مبارک پادشاه دل و جان و زندگی ام .

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

عزیز دل مامان امروز همش با وسایل پزشکی ات بازی می کنی ، امروز شدی : دکتر پارسا مسیبی از خود راضیقلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

بابای ملیسا
3 تیر 92 13:02
سلام . ضمن عرض تبریک به مناسبت نیمه شعبان ، وبلاگ ملیسا خانم به روز شد . خوشحال میشم اگر دلنوشته های یک پدر در مورد دخترش رو بخونید و یک یادگاری هر چند یک شاخه گل برای دخترم به یادگار بزارید . منتظر حضور سبزتون هستیم .


چشم مزاحم میشیم گل هم می ذاریم ، عیدتونم تبریک می گیم.
عاطفه مامان الای
3 تیر 92 13:33
ممنون دوست گلم .هم اسم هم که هستیم



پیام شیرینت روخوندم .الحق که راست گفتی باباش هم خیلی تو فکر اینه که تا مدرسه نرفته یه کشورخوب مثل کشورهای اسکاندیناوی که مرکز صلح وآرامش تو دنیاست انتخاب کنه ونزار دخترم اینجا تلف بشه.خود دخملی میگه من باید به آمریکا برم .وتوی شو های خارجی برقصم.



..خاله جون تو اگه به پستای قبلی من بری میبینی که یه پست با مایو دارم . همش کار خودمه



مامانی یاد نداده تو خونمه



دخملی من خاله جونش رقاص خوبیه که سلولها هم میرقصه تا یه آهنگ میشنوه تنش نمیتونه وایسه اونم ایرانی نه...خارجی



به باباهه میگم بزاریم کلاس رقص تو کلاس هم دست همه رو از پشت میبنده .ولی بابایی میگه بزار کلاس قران .



منم میگم هر دو .



آرزوش اینه که تو مسابقه خردادیان یه روز شرکت کنه .



.من خودمم میدونم حرکاتش عادی نیست .این بزرگ بشه چی میشه .اگه دو یا سه صفحه قبل وبلاگش رو ببینی تو پست مایو میبینی از اونی که دیدی قرطی تره .گل پسرتو میبوسم .دوست داشتی تبادل لینک میکنیم .به خدا میسپارمتون
>سلام، خیلی وقته وبلاگ الای جونم و میخونم حتی انتقادای مربوط به همون عکسش با مایو خب چی کار کنه قرش و ؟ رقص تو ذاتش دیگه !!! ایشالا تو مسابقه هم شرکت می کنه و اول میشه و من به همه میگم الای و مامان جونش و میشناختم
آقا احسان
3 تیر 92 14:27
14 ماهگی امیرپارسای گل مبارک باشه!


دست شما درک نکنه . ایشالا همیشه سلامت و شاد باشید.
زری مامان مهدیار
4 تیر 92 14:11
دوست مهربون و خوش قلبم مرسی که اینقدر به یادمی
دکتر کوچولو 14 ماهگیت مبارک
چه با گوشی و وسایل دکتری چه بدون اینا بهترین دارو و درمان برای مامانی هستی نازنین


واقعا"
مریم (مامان ثناجون)
4 تیر 92 14:54
مرسی عاطفه جون که بهمون سر زدید
14 ماهگی مبارک

خواهش می کنم.
ممنونم.
لیلا
5 تیر 92 1:25
به به آقای دکتر میتونید یه وقت به من بدید بیام چند تا بوس خوشگل از لپ هاتون بکنم
راستی لطفا به پسر رای بدهید کد 126

http://www.niniweblog.com/images/festival92/126.jpg

منون از لطفتون،چشم.
Fateme
12 مرداد 92 19:13
همش که شدیواشکی ورمزی وباماجرا!!!حتمابه ماربط نداره دیگه.پاینده باشین


اینجا کجاش رمزی بود ؟ حتما عینکت و نزدی ! بزن دوباره نگاه کن ! دیدی ؟
Fateme
13 مرداد 92 0:43
باباحتماکه نبایدمستقیمارمزبذاری که!!
تومطلباهی پرانتزوامیکنی واسه ما.ماجراداره ویواشکیه ووووشایدم +18ه.!!!!!!!!!


ایندفعه نمگیم نمیری ! میگم بمیری با این زبونت