پادشاه منپادشاه من، تا این لحظه: 12 سال و 4 روز سن داره

در انتظار معجزه

دلم ...

هیچ وقت پسرک مامان به زندگی به عنوان بازی نگاه نکن . بریز دور این شعارهای من در آوردی اندیشه های نو ظهور رو ! زندگی یه واقعیت خیلی جدیه ! اگر بخوای بازی بازی بری جلو همه چی و از دست میدی حتی اگه آخر وقت دست تو به عنوان برنده بره بالا ... تو این واقعیت فقط حواست باشه به کی و چه وقت دل میبازی.. تنها نمیشه بمونی . تنها که باشی زندگی نفس ات رو می بره ! باید شریک پیدا کنی تا بتونی به اوج برسی .. تنها بودن کار هرکس نیست.. شریک مناسب داشتن هم همینطور ! وقتی پیداش کردی دیگه رهاش نکن . بترس پسرم از نگاه های رها شده ای که همیشه تو را می پایند. پیدایش کردی بمان . اعتماد کن و هرگز نذار بهانه های پیش پا افتاده و سختی های روزگار به ماندن ات خلل وارد...
15 خرداد 1392

" لیلا ؛ نام تمام دختران زمین است "

امروز هم که نه ... فردا میایی . دلهره ی آمدنت از لحظه ی عاشق شدنم در وجودم بیوته کرده ... تمام رنج ها را من میکشم ، تو لذتش را ببر و من از شادکامی تان خستگی ام در می رود . من سوگلی و محرم دلش نمی شوم ! هرگز نمی توانم جای تو را برایش بگیرم . من فقط برای اصلاح اش آفریده شده ام . فقط آمده بودم که با من تمرین عاشقی کند .. سرمشق اش بودم .. تو سوال امتحانی اش هستی ! با تو قبول یا رد می شود ... با توست که به آرامش می رسد و بی توست که تمام می شود. من وظیفه ام چیز دیگری است . من باید پرورش اش دهم ، به بالندگی اش کمک کنم و بعد بنشینم و قدم های آرام و سبکبالش را در کنار گام های پر ناز تو به نظاره بنشینم . من نوازشش میکنم بی هیچ انتظاری تا یاد بگیرد نوا...
15 خرداد 1392

همینجوری !

پادشاهم ؛ بزرگ که شدی یا شایدم بزرگ نشده یهو از یه جا که گذر کردی احساس کنی سبکی ! احساس کنی یه چیزی و گم کردی .. احساس کنی یه تکه از وجودت نیست . به جای قبلی که ازش رد شدی برگردی ببینی دلت جا مونده ... دیگه نمی تونی پس اش بگیری ! هیچکس دل آدم و راحت پس نمی ده.. خدانکنه بخوای دل افتاده و یه جا مونده رو پس بگیری که اگه بخوای باید آماده ی خیلی چیزها باشی .. مثل شکسته شدن و زخمی شدنش .. مثل تنها شدنش .. بی قرار شدنش .. مردن اش ... باید هوای این یه عضو و خیلی داشت .. سخت جایی ، جا میمونه ولی اگه موند دیگه عضوی از بدنت نیست ..تمام وجودت میشه عضوی از اون . باید به هر سازی اش برقصی .. اگه تا قبل از اینکه یه جایی گیر کنه و بیافته بمونه فکر می ...
14 خرداد 1392

مرد کوچک من روزت مبارک

امشب شب بزرگی است . به وسعت تولد آدم ! آن هم انسانی که مثل هیچکس نیست. از آن که بگذیریم میشود روز مـــــــــــــرد ! کم واژه ای  نیست این کلمه ی سه حرفی... دنیایی معنا در خود دارد ، اگر کسی بخواهد درکش کند و بفهمدش ! مرد بودن در این دنیای فانی وجود می خواهد نه جسم ! زن که باشی می شوی خدای احساس ، میشوی یک فرشته و بس ! زنان  آسمانی اند ، آن هم نه فقط روحشان ، جسمشان هم ! که اگر نبود مادر نمی شدند !!! ولی مرد ... باید همان اندازه که زنان آسمانی تر میشوند تا خوب تر شوند ... مردان زمینی تر و خاکی تر .. مرد اگر خاکی نشود یک جای کارش می لنگد ... باید هم جنس کوه شوی .. باید مثل کوه شوی تا مرد بمانی .. تا مرد شوی .. مرد بودن سخت است ...
2 خرداد 1392

من از برای تو همیشه بیدارم !

لالا که می کنی , عطر تنم می شود همه ی  آرامش خوابت . دور که میشوم ازت می پری ! انگار هوا را از تو میگیرند ! به صدایم اعتماد نمی کنی  حتی به دستهایم که تو را تکان می دهند. نزدیک تر که میشوم همین که  بویم می کنی دوباره شب برایت شروع می شود .. نفس می کشی ،لا لا می کنی ... ...
5 ارديبهشت 1392

چاله ی دوست داشتنی

اکثریت چاله ها رو پر می کنن .. کمتر کسایی هستن که یه جای صاف چاله بکنن مگر به ضرورت کاری ... و بعد هم روشو می پوشونن ! ولی من .. می خوام چاله ام همیشه باز باشه .. نمی خوام هرگز هرگز هرگز پر شه !! نمی خوام در پوشی روش گذاشته شه .. می خوام هی برم و هی بیام و بیافتم توش .. برم و بیام و پام بهش گیر کنه و سکندری بخورم .. همه برن و بیان و نبیننش و وقتی افتادن تهش داد بزنن :  اینجا چقدر خوش می گذره !!! این چاله دوست داشتنی ترین چاله ی دنیاس . چال گونه ی تورو میگم پسرک ! وقتی باز میشه به همه ی ناراحتی می گم وایسن و جلو نیان ! همه ی بدی ها و تلخی ها رو می زنم کنار ! شکوفه بارون می کنم اطراف تورو ! می شی یه پادشاه واقعی ! تو که می خندی د...
8 آبان 1391