معامله یا معاشقه ؟
سانس آخر یک روز خسته کننده است ( کار اداری و استخر و سردردی عجیب بابت تعمیرات خانه همسایه - کم خوابی و یک مهمانی شلوغ و متاسفانه حادثه ای عجیب که فاجعه از سر پادشاهم گذشت و فقط روی ابروش ضرب دید و کمی کبود شد ) و حالا نیمه شب را هم رد کرده ایم و پسرک هنوووووز بازی میخواهد ! با ته مانده توانم تمام خلاقیتم را به کار میگیرم و همون جور کنار هم خوابیده انگشتانم را روی تنش حرکت میدهم و میزنم سر شونه اش و میگم : تق تق تق ! - بلــــــــــه ؟ * سلام , خسته نباشید. یه بوس می خواستم , دارید ؟ - نه ! مغازه بغلی داره . ! دوباره حرکت انگشتانم و ضربه سر شانه و تق تق تق ! - بفمایید ؟ * سلام آقا بوس دارید ؟...