پادشاه منپادشاه من، تا این لحظه: 12 سال و 14 روز سن داره

در انتظار معجزه

جمعه ی زیبای من

از آنجایی که من بانویی هستم بسیار بسیار خوش اخلاق ، خانم ، مهربان ، دلسوز ، فداکار ، با گذشت ، ماه و خیلی خیلی چیزای دیگه که یادم نمیاد جمعه صبح بعد از اینکه با ضربه ی سنگینی که همزمان به سر من و ناصر توسط 2 کنترلی که دست پسرک بوده خورد از خواب بیدار شدیم ، همسری فرمودند امروز ، روز توست ! هرجا بخوای میریم ! و ما از خوشحالی اسم همه جاهایی که آرزوی چندین و چند ساله مان بود از شوق زیاد فراموش کردیم . و یکدفعه گفتیم بریم خونه عمو احد ! و این عموی عزیز ، عموی ناتنی ما است که از مراسم چهلم عمه ی نازنینم به این ور یعنی چیزی حدود 8 - 7 ماه ندیده بودیمش و ناصر را هم خیلی دوست دارند و خانه شان اسلامشهر است و ما مثلا" میخواستیم با این حرف درجه مح...
10 شهريور 1392

لبخند

امروز به لطف زیاد همسر عزیز در زمانی که در سفر سیاحتی بابلسر به همراه مادر و برادر و دو پسر عمه به سر میبردیم و اسم اینجانب را بی خبر در کلاس مدیریت آموزشی ثبت نام نموده اند مجبور به حضور در انجمن پرستاری ایران شدیم ! و بماند که زمانی که از وی خواستیم حالا که چنین مشتاق رد کردن پله های ترقی توسط بنده و خواهان پیشرفتمان هستند پس پادشاه را کمی نگه دارند تا پدر جد مادر بی گناهمان از پس دست درد  مزمنشان و عملی که به تازگی انجام داده اند در نیاید ! و ایشان با خشمی همانند اژدها فرمودند : میخوای از پس فردا بشینم تو خونه واست خونه داری هم بکنم ؟ و ما اصلا" ناراحت عصبانیت بی دلیلشان نشدیم ! همان جور که دلیل محبت بیش از حدشان را هم نفهمیدیم ولی غ...
8 شهريور 1392

قدردانی

دوستان وبلاگی من سلام میخواستم برای همان پست رمز دار زیرنویس بگذارم دیدم نمیشود ! گفتم در ادامه ی پست قبل برایتان بنویسم دیدم بی ادبی است ! شما تک هستید و من برایتان در یک پست تک مراتب تشکر و قدردانی خودم را اعلام میکنم. در این روزهای گرم و هوای سنگین شهر از پس آلاینده ها ، از درد گفتن فقط اعصاب بقیه را خورد تر میکند و غصه هایشان را فزون تر . هیچ وقت نمیخواستم ناراحتتان کنم بس که برایم عزیزید. شما نه فقط دوست ، مادرم ، خواهرم ، مربی ام و از همه مهم تر همدمم هستید. به خدا خیلی خیلی چیزها از تک تک تان یاد گرفتم ، آرام شدم ، تجربه کسب کردم و آموختم ، اینجا و این کلبه های مجازی زندگی کردن را یادم می دهند . اینجا را خیلـــــــــــــــی دو...
8 شهريور 1392

عاطفه ، متحول میشود !

اولا" اینکه گل پسرم ، تاج سرم ، عزیز دلم ، شاه خونه ام (چقدر سخته نثر مسجع !!!) خلاصه بگم امیرپارسا جون 16 ماهه شد ! و ما خسته تر از دیروز با کمال پررویی در انتظار فرداییم . دوما" امروز یه وبلاگی پیدا کردم آقا اتم !!! نمیگم چون به درد شما نمیخوره !!!!  خیال کنید وبلاگی بوده در بحث زن دوم و ازدواج مجدد و مردای بد و این چیزا ! و اصلا" نذارید حواستون به یه وبلاگ آموزشی قشنگ درباره نازگل ها به اسم نی نی آی کیو که من لینکش نکردم پرت شه (دارم اون ورو نگاه میکنم وسوت میزنم ) حالا پیرو همون وبلاگه و یه سری مطالب اینترنتی دیگه و یه سری کتاب هایی که خوندم و یه سری درس هایی که یاد گرفتم و یه سری دوره هایی که رفتم و یه سری چیزایی که شنی...
4 شهريور 1392

پرچم سفیدم بالاست !

امروز از آن جمعه سیاه های زندگی ام بود ! که سیاهی اش روح و روانمان را مسخره ی خودش کرده ! دیشب از پای وب گردی ها و نتی که معتادش نیستم ساعت 3 بامداد برخیزیدیم و به بستر خواب رفتیم و هنوز گیج لذتش بودیم که با دوستی خاله خرسی همسر عزیز به سر سفره ی صبحانه دعوت شدیم و هنوز آبی به چشمان خواب آلوده خود نزده بودیم که در برابرمان موجود دوست داشتنی ای دیدیم که زودتر از ما لیوان چایش را در دست گرفته و می خندد! و خنده اش فقط همان لحظه بود برای گول زدن ما که خیال کنیم چه صبح آدینه ی خوبی را آغاز نمودیم ... ! صبحانه که نخوردیم هیچ ، برای آنکه پسرک باباییِ مان بهونه نگیرد کلی صدای مرغ و خروس در آوردیم و صدای ترانه های پنگول را زیاد کردیم تا پدر جا...
1 شهريور 1392

من چقدر خوشبختم

صدای خندیدنش داره میاد ، حتما" داره قلقلکش میده یا طبق معمول میگه : بخورمت ؟ بخورمت ؟! این روزا ، شبا موقع خواب وقتی فکر میکنم میبینم می ارزید بعضی وقت ها ، یه جاهایی ، سکوت هایی که کردم .. میبینم چقدر اتنخاب خوبی داشتم ! هیچ بابایی نمیتونست واسه پادشاهم انقدر پدر باشه ! چند وقتیه ناصر عجیب منو مبهوت خودش کرده ! بد نبود ! خیلی خیلی هم مهربون بود ولی به همون اندازه واسه بیرون از خونه خشمگین و همه جا زودجوش و عصبانی ! حالا وقتی هر روز پارک رفتنش و میبینم و هروز آب تنی هایی که با پسرک میکنه ، معجزه حضور فرشته های خدا رو بیشتر درک میکنم . وقتی زنده تر شدن کودک درون ناصر و میبینم ، خوشحال میشم که امیرپارسا رو داریم . وقتی بچه گونه ح...
31 مرداد 1392